نقش من در انقلاب اکتبر

 
 

لئون تروتسکی

(۱۹۳۰)

مترجم (از متن انگلیسی به فارسی): آرام نوبخت

ویراستار: مُراد شیرین


متن زیر، فصلی از «موقعیت واقعی در روسیه»، به قلم رفیق ل. د. تروتسکی است که به تحریفات تاریخ انقلاب روسیه از سوی رژیم استالین می پردازد. این فصل اکنون به دلیل برگزاری جشن بنیان­گذاری ارتش سرخ، از جذابیتی خاص برخوردار است. ترجمه، شامل توضیحات، از «مکس ایستمن» است.

***

در ارتباط با شرکت من در انقلاب اکتبر، در یادداشت های جلد ۱۴ از مجموعه آثار لنین می خوانید:

«پس از آن که اکثریت شورای پتروگراد به دست بلشویک ها افتاد، تروتسکی به عنوان رئیس آن انتخاب شد و در این مقام، به سازماندهی و رهبری قيام ۲۵ اکتبر پرداخت»(۱)

این که چه مقدار از این گفته درست و چه مقدار نادرست است را بگذارید که «دفترخانۀ تاریخ حزب» تصمیم بگیرد- اگر نه دفترخانۀ کنونی، که در این صورت دفترخانۀ آتی. رفیق استالین اخیراً به صراحت حقیقتِ این گفته را انکار کرده است. بدین گونه که:

«باید بگویم که رفیق تروتسکی هیچ نقش خاصی در شورش اکتبر ایفا نکرد و نمی توانست چنین کند، و این که او در مقام ریاست شورای پتروگراد، صرفاً ارادۀ اتوریتۀ حزب را به انجام رساند که هر گام او را هدایت می کرد»

و به علاوه:

«رفیق تروتسکی هیچ نقش خاصی در حزب و یا در شورش اکتبر ایفا نکرد، و نمی توانست بکند، چرا که در دورۀ اکتبر فرد نسبتاً جدیدی در حزب ما بود»(۲)

استالین وقتی این شهادت را می داد، آن چه را که خودش در روز ششم نوامبر ۱۹۱۸ گفته بود، به فراموشی سپرد؛ یعنی در نخستین سالگرد انقلاب و زمانی که حقایق و رویدادها هنوز در ذهن همه زنده بود، حتی آن زمان هم استالین این اقدام را نسبت به من آغاز کرده بود که الآن به چنین مقیاس بزرگی رسانده است. اما سپس مجبور شد که آن را با احتیاط و تزویر بسیار بیش تری از آن چه امروز هست پیش ببرد. در این جا آن چه را که او آن موقع در پراودا(۳) زیر عنوان «نقش برجسته ترین رهبران حزب» نوشته بود، آمده است:

«تمام کار سازماندهی عملی قيام تحت رهبری بی واسطۀ رئیس شورای پتروگراد، رفیق تروتسکی، هدایت شد. می توان با قطعیت اعلام کرد که چرخش سریع پادگان ]پتروگراد[ به جانب شورا، و اجرای جسورانۀ کار کمیتۀ انقلابی نظامی، حزب اصولاً و بیش از همه به رفیق تروتسکی مدیون است.»

این کلمات به هیچ وجه به قصد اغراق تحسین آمیز به زبان نیامد- برعکس، هدف استالین در آن زمان کاملاً متفاوت بود، اما زیاد به آن نخواهم پرداخت- آن کلمات امروز واقعاً فوق العاده هستند، چرا که از دهان استالین خارج می شوند.

مدت ها پیش گفته می شد: فرد صادق، این مزیت را دارد که حتی با وجود حافظۀ بد، هرگز به تناقض با خودش برنمی خورد. اما فرد عهدشکن، بی وجدان و ناصادق همیشه مجبور است آن چه را در گذشته گفته به یاد داشته باشد تا بلکه خودش را شرمسار نکند.

رفیق استالین، با یاری امثال یاروسلافسکی، در تلاش برای ساخت تاریخی جدید از سازماندهی قيام اکتبر است، آن هم بر مبنای این امر که حزب در آن موقع یک «مرکز عملی برای رهبری تشکیلاتی قيام» ایجاد کرده بود و کاشف به عمل می آید که تروتسکی عضو آن نبوده است. لنین هم عضو آن کمیته نبود. همین واقعیت به تنهایی نشان می دهد که کمیته از نظر تشکیلاتی، تنها یک اهمیت فرعی داشت. به هیچ رو نقش مستقلی ایفا نکرد. امروز افسانه بافی دربارۀ این کمیته به این دلیل ساده صورت می گیرد که استالین عضو آن بوده است. این ها فهرست اعضا هستند: «سوردلوف، استالین، دزرژینسکی، بابنوف، اوریتسکی». هرچند کندوکاو در این مزخرفات ناخوشایند است، ولی برای من ضروری به نظر می رسد که به عنوان یک شرکت کننده و شاهد به اندازۀ کافی نزدیک در رویدادهای آن زمان، موارد ذیل را گواهی کنم:

نقش لنین البته نیازی به روشن سازی ندارد. سوردلوف را اغلب ملاقات می کردم و به او برای مشورت و به دیگران برای کمک به خودم رجوع می کردم. رفیق کامنف که به خوبی شناخته شده است، جایگاه خاصی را اشغال می کرد که نادرست بودن آن را خودش از مدت ها قبل فهمیده است(۴)، با این وجود فعال ترین نقش را در رویدادهای انقلاب به عهده گرفت. شب سرنوشت ساز بیست و پنجم تا بیست و ششم، کامنف و من همراه با هم در مقر کمیتۀ انقلابی نظامی گذراندیم، به پرسش ها پاسخ می دادیم و با تلفن فرمان ها را صادر می کردیم. اما هرچه قدر هم به ذهنم فشار بیاورم نمی توانم به این پرسش پاسخ بدهم که در آن روزهای سرنوشت ساز، نقش استالین چه بود. هرگز یک بار هم نشد که من برای همکاری یا مشورت نزد او بروم. او هرگز ذره ای ابتکار عمل به خرج نداد. او هرگز یک طرح پیشنهادی مستقل هم مطرح نکرد. این حقیقتی است که هیچ «مورخ مارکسیستی» به سبک جدید، نمی تواند تغییر بدهد.

یک ضمیمۀ تکمیلی

استالین و یاروسلافسکی، همان طور که در بالا گفتم، طی ماه های اخیر تلاش بسیاری را به هدر داده اند تا اثبات کنند که مرکز تشکیلاتیِ ساختِ حزب، شامل سوردلوف، استالین، بابنوف، اوریتسکی و دزرژینسکی، عملاً کل مسیر قيام را هدایت کرد. استالین به هر شکلی که می تواند بر این امر تأکید کرده که تروتسکی عضو آن مرکز نبوده است. اما افسوس!  با بی دقتی محض مورخین استالین در روزنامۀ پراودا، ۲ نوامبر ۱۹۲۷- یعنی پس از نگارش نامۀ حاضر- یک گزیدۀ دقیق از گزارش کمیتۀ مرکزی برای شانزدهم تا بیست و نهم اکتبر ۱۹۱۷ ظاهر شد:

«کمیتۀ مرکزی، یک مرکز انقلابی نظامی با این اعضا ایجاد می کند: سوردلوف، استالین، بابنوف، اوریتسکی و دزرژینسکی؛ این مرکز قرار است جزئی سازنده از کمیتۀ شورای انقلابی باشد».

کمیتۀ شورای انقلابی، همان کمیتۀ انقلابی نظامی است که از سوی شورای پتروگراد ساخته شد. هیچ ارگان شورایی دیگری برای رهبری قيام وجود نداشت. در نتیجه این پنج رفیق، که از سوی کمیتۀ مرکزی گماشته شده بودند، می بایست به عنوان مکمل به مجموعۀ همان «کمیتۀ انقلابی نظامی» وارد شوند که تروتسکی ریاست آن را بر عهده داشت. این که تروتسکی برای بار دوم به مجموعۀ سازمانی معرفی شود که نقداً رئیس آن است، زائد به نظر می رسد! چه قدر سخت است که تاریخ را پس از پایان آن تصحیح کنیم!

۱۱ نوامبر ۱۹۲۷

در «برست»، طرحی مختصر از انقلاب اکتبر را نوشتم. این کتاب در تیراژی عظیم به زبان های مختلف به زیر چاپ رفت. اما هیچ کسی به من نگفت که یک جاافتادگی آشکار در کتابم وجود دارد- یعنی این که در هیچ جا به رهبری اصلی قيام، «کمیتۀ انقلابی نظامی»، که استالین و بابنوف عضو آن بودند، اشاره نشده است. اگر این قدر بد تاریخ قيام اکتبر را به یاد می آوردم، پس چرا هیچ کسی من را روشن نکرد؟ چرا کتاب من با معافیت از مجازات در کلیۀ مدارس حزبی در سال نخست انقلاب مطالعه می شد؟

حتی در سال ۱۹۲۲، دفتر تشکیلاتی حزب گمان می کرد که من تاریخ انقلاب اکتبر را به حق خوب درک کرده ام. این یک گواه کوچک، اما شیوا است:

مسکو، ۲۴ مه ۱۹۲۲

شماره. ۱۴۳۰۲. به رفیق تروتسکی

گزیده ای از گزارش جلسۀ دفتر تشکیلاتی کمیتۀ مرکزی به تاریخ ۲۲ مه ۱۹۲۲، شمارۀ ۲۱.

رفیق یاکولف تا اول اکتبر تحت سردبیری رفیق تروتسکی کتابی درسی را پیرامون تاریخ انقلاب اکتبر تهیه کند.

امضا، دبیر زیر شاخۀ بخش تبلیغات

این در ماه مه ۱۹۲۲ بود. و کتاب من دربارۀ انقلاب اکتبر که پیش از این زمان در نسخه های متعدد ظاهر شده بود، برای دفتر تشکیلاتی که سرپرستش در آن موقع هنوز استالین بود، به خوبی شناخته شده بود، با این وجود دفتر تشکیلاتی این را ضروری دانست که وظیفۀ ویرایش کتاب درسی انقلاب اکتبر را به عهدۀ من بگذارد. چه طور این اتفاق می افتد؟ به این جهت رخ می دهد که درست پس از بسته شدن همیشگی چشمان لنین، چشمان استالین و استالینیست ها به روی «تروتسکیسم» گشوده شد.


توضیحات:

(۱) صفحۀ ۴۸۲

(۲) ژ. استالین، دربارۀ تروتسکی، تروتسکیسم یا لنینیسم، صفحات ۶۸-۶۹

(۳) شمارۀ ۲۴۱

(۴) این اشاره ای ملایم به این واقعیت است که کامنف و زینوویف با تسخیر قدرت در اکتبر مخالفت کردند، مذاکراتی علیه آن با منشویک ها ترتیب دادند، و حتی در یک روزنامۀ غیر بلشویکی نیز قطعنامۀ سرّی کمیتۀ مرکزی بلشویک را که خواهان شورش بود، افشا کردند. لنین در نامه ای طولانی که من در «وقتی لنین درگذشت» چاپ کردم، آن ها را «خائن»، «اعتصاب شکن»، «سرباز فراری» و غیره خطاب کرد.

زینوویف متعاقباً اعلام کرد که دو تا از بزرگ ترین اشتباهات زندگی وی، یکی همین مخالفت با لنین در سال ۱۹۱۷ و دیگری مخالف او با تروتسکی در سال ۱۹۲۴ بوده است: «من از اکنون تا مدت ها با تروتسکی کار می کنم». این دو سال پیش بود، و او از آن موقع مجدداً موضع خود را ترک کرده و مشغول نوشتن مقالات ضدّ تروتسکیستی به دستور استالین است- مترجم.

 

http://www.marxists.org/archive/trotsky/1930/xx/october.htm

 
 
 

آرشيو لئون تروتسکی