آزادی مطبوعات و طبقۀ کارگر

 
 

مقالۀ «آزادی مطبوعات و طبقۀ کارگر» برای اولين بار در سال ۱۹۳۸ در يک مجلۀ تئوريک مکزيکی به نام «کِلِيو» (کليد) منتشر شد. در اين مقالۀ کوتاه، لئون تروتسکی به شرح موضع مارکسيزم انقلابی در دفاع از آزادی مطبوعات می پردازد. با آن که اين مقاله در رابطه با فعاليت های ضد دموکراتيک استالينيست ها در سال ۱۹۳۸ در مکزيک نوشته شده، ولی محتوی سياسی آن به جريان اختناق مطبوعات در ايران و ساير کشورها کاملاً مربوط است. مشخصاً با تأکيد بر اصول و اندکی تغيير در جزئيات، «آزادی مطبوعات و طبقۀ کارگر» می توانست پاسخی به حملات سران ارتش و حزب کمونيست پرتغال به آزادی مطبوعات- به خصوص توقيف روزنامۀ حزب سوسياليست اين کشور، «ريپوبليکا»، باشد (رجوع شود به مقالۀ «بحران رهبری در تحولات انقلابی پرتغال»، در همين شمارۀ پيام دانشجو).

اين مقاله از مجلۀ هفتگی «اينترکانتينانتال پرس» (چاپ نيويورک)، شمارۀ ۹ ژوئن ۱۹۷۵، توسط سياوش نواب به فارسی ترجمه شده است. حسن محقق.


در حال حاضر در مکزيک، يک رشته مبارزات بر ضدّ مطبوعات ارتجاعی جريان دارد. اين حمله توسط رهبران کنفدراسيون کارگران مکزيک و يا به طور مشخص تحت رهبری شخص آقای لومباردو تولداو (۱) هدايت می شود. هدف «تحديد» مطبوعات ارتجاعی است: با قرار دادن آن ها تحت سانسور دموکراتيک و يا به طور کلی توقيف آن ها. سنديکاهای کارگری را برای اين جنگ بسيج کرده اند. دموکرات های شفاناپذيری که تجربۀ مسکوی استالينيست فاسدشان کرده و توسط «دوستان» گ. پ. او. [پليس مخفی شوروی] رهبری می شوند، از اين مبارزه که نامی جز خودکشی برای آن پيدا نمی توان کرد، استقبال کرده اند. در واقع پيش بينی اين امر غيرممکن نيست که در صورت پيروزی اين مبارزه و حصول نتايج عملی که سخت به مذاق لومباردو تولدانو مزه کرده، عواقب نهایی آن پيش از همه متوجه طبقۀ کارگر خواهد شد.

تئوری و تجربيات تاريخی هر دو بر اين حقيقت شهادت می دهند که هرگونه تحديد دموکراسی در جامعۀ بورژوایی، در تحليل نهایی درست مانند وضع هرگونه ماليات که همواره بر گردۀ طبقۀ کارگر سنگينی خواهد کرد، پيوسته متوجه پرولتاريا خواهد بود. دموکراسی بورژوایی تا آن جا به درد پرولتاريا می خورد که راه را برای توسعۀ مبارزۀ طبقاتی بگشايد. در نتيجه هر «رهبری» از طبقۀ کارگر که دولت بورژوایی را به سلاح کنترل اذهان عمومی به طور اعم، و کنترل مطبوعات به طور اخص تسليح کند، به معنای دقيق کلمه خائن است. در تحليل نهایی، تشديد مبارزۀ طبقاتی جناح های مختلف بورژوازی را به سوی توافق سوق می دهد. آن وقت آنان دست به تصويب قوانين ويژه ای می زنند، انواع تضييقات را فراهم می کنند و سانسورهای «دموکراتيک» عليه طبقۀ کارگر به مورد اجرا می گذارند. هر کس که هنوز اين مطلب را نفهميده باشد بايد از صفوف طبقۀ کارگر بيرون برود.

بعضی از «دوستان» اتحاد شوروی اعتراض کرده خواهند گفت «ولی بعضی مواقع ديکتاتوری پرولتاريا مجبور می شود که به اقدامات ويژه ای دست بزند، علی الخصوص عليه مطبوعات ارتجاعی».

ما پاسخ می دهيم: «در اصل اين اعتراض به اين جا ختم می شود که انسان سعی کند يک دولت کارگری را با يک دولت بورژوایی يکی بگيرد. با وجودی که مکزيک يک کشور نيمه مستعمره است، لکن در عين حال يک دولت بورژوایی هست و به هر طريق يک دولت کارگری نيست. ولی حتی از نقطه نظر منافع ديکتاتوری پرولتاريا، اقداماتی نظير توقيف مطبوعات بورژوایی و يا سانسور آن ها، ابداً يک "برنامه" و يا يک "اصل" و يا يک اقدام مطلوب نيست. اقداماتی از اين دست، تنها به منزلۀ حرکتی است زشت اما موقت و اجتناب ناپذير.»

پرولتاريا پس از کسب قدرت، ممکن است مجبور شود برای مدتی معين اقدامات خاصی عليه بورژوازی بکند، يعنی اگر بورژوازی علناً رفتاری ياغيانه  نسبت به دولت کارگری در پيش گيرد. در آن صورت تحديد آزادی مطبوعات نيز به همراه ساير اقداماتی که در جنگ داخلی اتخاذ شود، عملی خواهد شد. طبيعی است که اگر انسان مجبور شود هواپيما و توپخانه عليه دشمن به کار گيرد، نمی تواند به همان دشمن اجازه دهد که مراکز خبری و تبليغاتی خود را در اردوی مسلح پرولتاريا حفظ کند. با تمام اين احوال، در اين مواقع نيز، اگر اين اقدامات خاص تا آن اندازه گسترش يابند که به صورت الگویی در آيند، اين خطر را خواهند داشت که از کنترل خارج شوند، و بوروکراسی کارگری يک انحصار سياسی به دست آورد که به نوبۀ خود يکی از عوامل انحطاط دولت کارگری خواهد شد.

ما در مقابل خود مثال زنده ای از چنين قانون تحول را داريم و آن خفقان نفرت انگيزی است که بر آزادی سخن و مطبوعات هم اکنون در اتحاد شوروی حکومت می کند. اين خفقان ربطی به منافع ديکتاتوری پرولتاريا ندارد. بلکه برعکس، برای اين طرح شده است تا در مقابل مخالفت کارگران و دهقانان از منافع قشر جديد حاکم محافظت کند. از همين بوروکراسی بناپارتيستی در مسکو است که آقای لومباردو تولدانو و شرکا، ميمون وار تقليد می کنند و در نتيجه حيات سياسی خود را با منافع سوسياليزم يکی می گيرند.

وظايف واقعی دولت کارگری اين نيست که به دور گردن اذهان عمومی قلادۀ پليسی بيندازد، بلکه برعکس اين است که آن را از يوغ سرمايه آزاد کند. اين کار تنها از طريق قرار دادن وسايل توليد، من جمله وسايل توليد اطلاعات عمومی، در اختيار کل جامعه صورت می گيرد. موقعی که اين قدم اساسی سوسياليستی برداشته شد، بايد به تمام تمايلات موجود در اذهان عمومی که عليه ديکتاتوری پرولتاريا دست به اسلحه نبرده اند، فرصت داد تا آزادانه عقايد خود را بيان کند. اين وظيفۀ دولت کارگری است که به تناسب تعداد اعضای شان، وسايل فنی مورد لزوم مانند کاغذ، وسايل چاپ و حمل و نقل را در اختيارشان قرار دهد. يکی از علل اصلی انحطاط دستگاه دولتی اين است که بوروکراسی استالينيستی حق انحصاری مطبوعات را در دست دارد که تمام دستاوردهای انقلاب اکتبر را در خطر ويرانی محض قرار داده است.

اگر غرض ما پيدا کردن نمونه هایی از نفوذ مخرب کمينترن در نهضت های کارگری کشورهای مختلف باشد، بايد بگویيم، فعاليت کنونی لومباردو تولدانو يکی از شگفت ترين آن هاست. در واقع تولدانو و طرف دارانش می کوشند که وسايل و روش هایی را وارد سيستم بورژوا- دموکراتيک کنند که ممکن است در شرايط موقت، تحت يک ديکتاتوری پرولتاريائی اجتناب ناپذير باشند. علاوه بر اين، آن ها در واقع اين روش ها را از ديکتاتوری پرولتاريا به وام نمی گيرند، بلکه برعکس آن ها را از بناپارتيست هایی که غاصب اين ديکتاتوری هستند به عاريه می گيرند. به عبارت ديگر، آن ها بر اين بورژوا، دموکراسی مريض، ويروس بيماری بوروکراسی استالينيستی در حال زوال را ترزيق می کنند.

دموکراسی بی رمق مکزيک را دو خطر کشنده و دائم از دو جهت مختلف تهديد می کند: اول، امپرياليزم خارجی و دوم، مأموران ارتجاعی داخلی که پُرتيراژترين نشريات را در اختيار دارند. ولی آدم بايد کور و کودن باشد که تصور کند که با توقيف مطبوعات ارتجاعی، کارگران و دهقانان قادر خواهند بود خود را از قيد نفوذ عقايد ارتجاعی خلاص کنند. در حقيقت تنها وسيع ترين آزادی بيان و آزادی مطبوعات و تشکيل اجتماعات می تواند شرايط مناسب را برای پيشبرد نهضت انقلابی طبقۀ کارگر به وجود آورد.

اين ضروری است که مبارزه ای شديد عليه مطبوعات ارتجاعی به عمل آيد. ولی کارگران نمی توانند اجازه دهند که مشت سرکوب کنندۀ دولت بورژوایی جانشين مبارزاتی شود که خود بايد از طريق سازمان ها و مطبوعات خود بدان دست بزنند. ممکن است امروز چنين به نظر آيد که دولت نسبت به سازمان های کارگری «روی خوش» نشان می دهد، ولی فردا، ممکن است حکومت به دست ارتجاعی ترين عناصر بورژوازی بيفتد، امری که به ناچار اتفاق خواهد افتاد. در آن صورت، تمام قوانين تحديدکنندۀ موجود، بر ضد کارگران به کار گرفته خواهند شد. تنها ماجراجويانی که به فکر هيچ چيز جز احتياجات لحظه ای نيستند، به وجود چنين خطری بی اعتنا هستند.

مؤثرترين راه برای مبارزه با مطبوعات بورژوایی، گسترش مطبوعات طبقۀ کارگر است. البته، نشريات زردی در رديف ال پوپولار (۲) قادر به انجام چنين وظيفه ای نيستند. چنين ورق پاره هایی جایی در ميان مطبوعات کارگری، انقلابی و يا حتی مطبوعات معتبر دموکراتيک ندارند. نشريه ال پوپولار در خدمت جاه طلبی شخص آقای لومباردو تولدانو است که او نيز به نوبۀ خود در خدمت بوروکراسی استالينيستی است. روش اين روزنامه دروغ است و تشويق به بگير و ببند و تحريف عقايد که همانا روش تولدانو نيز هست. روزنامۀ تولدانو نه برنامه ای دارد و نه عقيده ای. واضح است که چنين ورق پاره ای هرگز نمی تواند حتی يک واکنش سالم در طبقۀ کارگر ايجاد کند و پرولتاريا را از اطراف مطبوعات بورژوایی دور و به سوی خود جلب کند.

لذا، به يک نتيجه ی اجتناب ناپذير می رسيم و آن اين که مبارزه عليه مطبوعات بورژوایی با بيرون انداختن «رهبران» منحط از سازمان های طبقۀ کارگر آغاز می شود؛ به خصوص با آزاد ساختن مطبوعات کارگری از قيد لومباردو تولدانو و ساير جاه طلبان بورژوایی. پرولتاريای مکزيک بايد روزنامۀ صادقی داشته باشد که احتياجات او را بيان کند، از منافعش دفاع کند، افقش ديدش را وسيع گرداند و راه را برای انقلاب سوسياليستی در مکزيک همواره کند. اين چيزی است که روزنامۀ کليو (۳) در نظر دارد انجام دهد. لذا، ما کار خود را با اعلام جنگی سخت عليه لاف زنی دوزخی بناپارتيستی تولدانو آغاز می کنيم. در اين کوشش خود، ما به انتظار حمايت تمام کارگران مترقی، مارکسيست و دموکرات های واقعی هستيم.

 

لئون تروتسکی

۲۱ اوت ۱۹۳۸

http://marxists.org/archive/trotsky/1938/08/press.htm


(1) Lombardo Toledano

(2) El Popular

(3) Clave

 
 
 

آرشيو لئون تروتسکی